![]() |
نویسنده: علی منتظر
دهم محرم ، شهادت حضرت امام حسین علیه السلام و یاران با وفایش
دل به مهر آل احمد منجلى داریم ما
والى ملک ولایت را ولى داریم ما
اینهمه نعمت که مى بینى به ما بخشیده اند
از یم جود حسین ابن على علیه السلام داریم ما
حماسه عاشورا
در چشم انداز سرخ و خط خونین شهادت ، محرم جلوه اى دیگر دارد و جلائى نو!
و در آسمان پر ستاره ایثار و جهاد، عاشورا چونان کوکبى خونین درخششى ویژه دارد.
آرى ... آنک خداى خواست که خون را به قیام بیند و رایت سرخ حقیقت و راستى را به تماشا ایستد، خو اى ، ذلت باطل و پلیدى را به نظاره بنشیند.
آنک ... مشیت رب الارباب بر این شد که رزمى سرخین بر پا شود، نور و ظلمت در مصاف شوند و حق و باطل به پیکار بر خیزند تا حماسه اى پرشکوه تحقق یابد و آوازه اش در همیشه تاریخ بماند.
61 سال از هجرت پیامبر(ص ) مى گذرد، و اینک حسین (ص )، هم او که در مهبط وحى جبرائیل و در دامن پاک پیامبر، پرورش یافته است ، پرچم امامت را در راستاى رسالت ابراهیم خلیل الله علیه السلام و محمد رسول الله (ص ) بر دوش گرفته است تا کاروان بشریت را تا دروازه هاى نور، راه بنماید و کشتى نجات انسان را در شط سرخ شهادت ، به پیش راند.
در سویى سپاهیان جبهه نور و منادیان حق و راستى قامت کشیده اند و در دیگر سوى لشکریان شب و آواز گران سیاهى و پلیدى به صف شده اند و خورشید عاشورا نظاره گر این پیکار خونین و نبرد سرخ !
خورشید آمده است تا سر انجام نبرد را در سینه بنگارد و بر گوشهاى همه آیندگان تاریخ قصه را باز گوید.
و حسین (ص ) زره به تن کرده است ! تنها با 72 تن یار در برابر انبوه سپاه کفار!
خاک کربلا، به انتظار که رزمیدن رزمگران جبهه حق و یزیدیان شب زده را به تماشا بنشیند.
و عاقبت ، انتظار به پایان مى رسد و رزم آغاز مى شود، حسینیان را شور و ولوله مى افتد که به زودى در بسترى سرخ ، پیامبر را بر بالین خویش مى بینند و بهشتیان جنت خداى را دیدار مى کنند.
و در دیگر سوى ، خفا شان شب را هراس مى افتد که بزودى سپیده نور، قلب سیاهى را مى شکافد و پایان هستى شب را اعلام مى کند.
حسینیان ، حق حق گویان بر سپاه کفر مى تازند و با نداى تکبیر، بر جنگل انبوه سپاه خصم یورش مى برند، تا با آتشفشان خونها شان در خیمه هاى شرک و کفر یزیدى ، آتش به پا کنند و در دامن شب ، شرر افکند.
اینان قامت کشیده اند تا رسم جانبازى و ایثار و شهادت در راه عقیده را براى همه تاریخ به نمایش گذارند و پیکرهاى خونین شان را سند رسوائى باطل و باطل گویان تاریخ قرار دهند.
ظهر عاشورا است و اوج داغى صحراى تفتیده کربلا و خورشید مى گردید بر تن هاى فتاده بر خاک ، بر تربت خون گرفته زا جساد بى کفن .
بر پیکره هاى پاره پاره و بى سرو بى دست منادیان توحید،
و حسین نظاره مى کند، شکوه حادثه را، عمق قساوت قابیلیان و اوج ایثار یاران را و دانه هاى اشک ، بر گونه هاى ملتهبش در آبشار نور خورشید چون در مى درخشید.
او آمد و زمین و آسمان را آشتى دیرینه داد. کعبه را جلاى پاک حقانیت حق ، و مکه را جایگاه شاهدان حق پرست ، بردگان را آزاد ساخت و تنها بنده خاص خدا نامید شان . بندگان زور را رها کرد و بندگان زر را مخلص ساخت و ره گم کردگآن را چراغ هدایت گشت و ره یافتگان را هادى حق .
او آمد، کوران را چشم حقیقت بین ، کران را گوش شنوا و لالان را ندائى حق رسان بخشید. مردگان را از خون شهید جلوه اى تازه ساخت و همه را شهید شاهد کرد و عاشق حق .
او آمد تا با زندگى سراسر مبارزه خویش ، با دعوت خود به ما درس ایمان و جهاد دهد و با زندگى جانگذار خویش بما یاد داد که در راه برانداختن ظلم و ظالم رودخانه هایمان را غرق خون سازیم و از خون وضو بگیریم و تنهایمان را سنگر سازیم ، ولى ظلم را نپذیریم و با دستان خون آلوده خویش ، پرچم حق را بر فراز بلندترین قله هاى استقامت و پایدارى استوار سازیم .
بما اموخت که اى انسان آزاده ، آنجا که نمیتوانى سر بلند زیست کنى ، سر بلند بمیر. آنجا که طپش توانستن در تو خاموش شد، سرود بایستن سرکن و آنجا که رنگ رخسارت از شدت ظلم و جهلها به زردى گرائیده از خون وضو بسازد و بر سجاده گلگونت سربنه .
آرى آرى او آمد، نامش محمد بود و کنیه اش ابوالقاسم .
او جلوه اى از نور حق بود، از تبار هابیل و از نسل ابراهیم علیه السلام
او خاتم النبیین ، وارث المرسلین ، محبوب العامین ،
رسول گرامى خدا حضرت محمد ابن عبد الله علیه السلام بود.
مرثیه گروهى در ماتم عاشورا
شب و روز عاشورا
امشب شهادتنامه عشاق امضا مى شود
فردا ز خون عاشقان ، این دشت دریا مى شود
امشب کنار یکدیگر، بنشسته آل مصطفى
فردا پریشان جمعشان ، چون قلب زهرا مى شود
واویلتا - واویلتا
امشب بود بر پا اگر، این خیمه ثار الهى
فردا به سمت دشمنان ، بر کنده از جا مى شود
امشب صداى خواندن قرآن بگوش آید ولى
فردا صداى الا مان زین دشت بر پا مى شود
واویلتا - واویلتا
امشب رقیه حلقه زرین اگر دارد به گوش
فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا مى شود
امشب به خیل تشنگان ، عباس باشد پاسبآن
فردا کنار علقمه ، بى دست ، سقا مى شود،
واویلتا - واویلتا
امشب که قاسم زینب گلزار آل مصطفاست
فردا ز مرکب سرنگون ، این سرور عنا مى شود
امشب بود جاى على ، آغوش گرم مادراش
فردا چو گلها پیکرش ، پامال اعداء مى شود
واویلتا - واویلتا
امشب گرفته در میان ، اصحاب ، ثار الله را
فردا عزیز فاطمه ، بى یار و تنها مى شود
ترسم زمین و آسمان ، زیروز بر گردد (حسان )
فردا اسار تنامه زینب چو اجرا مى شود

